نگار جونینگار جونی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

نگار جونی مامان و بابا

نه ماهگیت مبارک عسلی...

قند عسل ما نه ماهه شد هورااااااااااااااا خیلی خیلی خوشحالیم از اینکه نه ماهه شدی و دیگه برا خودت خانومی شدی عسل من و بابایی...تو این ماه دیگه حسابی برا خودت حرف میزنی مثلا چیزایی که میگی ایناس: مههههه مههههه...به به به....تازه با زبون و لبات هم صداهای مختلف درمیاری...خلاصه روز به روز شیرینکاریات بیشتر شده...خدایا شکرت... اما دیگه بعد از نه ماه استراحت چند روزیه میرم سرکار...دوری از تو خیلی برام سخته اما خوب بازم خدارو شکر که میزاریمت پیش عمه جون و خیالمون راحته...مواظب خودت باش عزیزم...عاشقونه دوست داریم   ...
29 شهريور 1392

مسافرت به شمال...

سلام عسلی مامان...دو هفته پیش که دقیقا هشت ماه و نیمت بود با بابایی و خاله جون رفتیم شمال...اولین مسافرت چند روزه تو بود عزیزم...اولش یکم نگران بودم از اینکه مبادا اذیت بشی اما خدا رو شکر همه چیز خوب پیش رفت و فکر میکنم به شمام حسابی خوش گذشت... تو نمک آبرود تفرجگاه ساحلی داشت که اونجا رفتیم و بابایی شما گذاشت لب ساحل و حسابی آب بازی و شن بازی کردی برا خودت...تازه برا اولین بار تو شمال دست دسی کردن رو هم یاد گرفتی و دایم همش دست دسی می کردی...قربون شیرینکاریای دخملیم بشم اینم چند تا از عکسای عسلم کنار دریا:   ...
24 شهريور 1392

هشت ماهگیت مبارک جوجه طلای ما...

نگار مامان سلام...شما امروز هشت ماهه شدی هورراااااااااااااااااااااااااااااا...من و بابایی ماهگرد تولدت رو به تو گل زندگیمون تبریک میگیم...                                    ماهگیت مبارک جوجه طلای ما... این روزا دیگه راحت چهار دست وپا میری و تمام خونه رو از آشپزخونه گرفته تا اتاق خوابها با کنجکاوی برا خودت دور میزنی...البته این دور زدنا بی صدمه هم نبوده. یک بار که دنبالم اومدی آشپزخونه دستت سر خورد و سرت به زمین خورد و گریه کردی عسلم و دل مامان کباب شد...براه...
29 مرداد 1392

هورااااااااا...رتبه 12 شدیم...

سلام دخملی مامان....بلاخره بعد از کلی تلاش و تبلیغات برا شما ناناسی خودم موفق به کسب رتبه تو جشنواره شدیم....با 596 تا رای رتبه 12 شدیم...خیلی خوشحالیم از اینکه تلاشمون برا جوجومون نتیجه بخش بود...به تو هم تبریک میگم عزیز دل من و بابایی...ایشالله در آینده همیشه شاهد برنده شدنت تو زندگی باشیم عسلم.آمین.         بازم تبریک و هوراااااااااااااااااااااااااااااا   ...
19 مرداد 1392

عکس جشنواره...

من نگارم...تو جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کردم... امیدوارم با کمک شما دوستای گلم تو مسابقه برنده بشم... فقط با ارسال کد 320  بصورت پیامک به شماره 20008080200 از شمــــــــا ممنونم. ...
9 تير 1392

چهار دست و پا شدنت...

سلام نگاری جون...این روزا با چهار دست و پا شدنت خیلی خواستنی تر شدی.. تا هفته پیش فقط سینت رو از رو زمین بلند میکردی که این یکی از عکساشه... اما تو این هفته یاد گرفتی پاهاتو خم میکنی و به حالت چهار دست و پا میشی...تو همین حالت میخوای حرکت کنی اما به عقب میری یا به قول بابایی دنده عقب حرکت میکنی... اینجا اولین باریه که به حالت چهار دست و پا شدی عزیزم امروزم من آشپزخونه بودم که به حالت چهار دست و پا عقب عقب رفته بودی یه دفعه صدای گریت اومد که اومدم دیدم گیر کردی زیر گهوارت و کمک میخواستی...اینم عکسشه... خلاصه شیرینکاریات روز به روز داره بیشتر میشه عسلم و این نشون میده که داری بزرگ میشی...    &nb...
6 تير 1392

شش ماهگیت مبارک عسل مامان...

                شش ماهگیت مبارک دخملکم... سلام دختر گل من و بابا...دیگه بزرگ شدی و برا خودت خانومی شدی...امروز شش ماهه یا به عبارتی نیم ساله شدی... هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا...مبارکههههههه...              امروز با مامان جون بردیمت بهداشت برا واکسن شش ماهگیت...من که بازم دلم نیومد نگاه کنم اما زودی اسباب بازیاتو بهت دادم تا کمتر گریه کنی عسلم...کنترل شش ماهگیت به این شرح بود:  وزن:  ٧٩٥٠              &nb...
29 خرداد 1392