شش ماهگیت مبارک عسل مامان...
شش ماهگیت مبارک دخملکم...
سلام دختر گل من و بابا...دیگه بزرگ شدی و برا خودت خانومی شدی...امروز شش ماهه یا به عبارتی نیم ساله شدی...
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا...مبارکههههههه...
امروز با مامان جون بردیمت بهداشت برا واکسن شش ماهگیت...من که بازم دلم نیومد نگاه کنم اما زودی اسباب بازیاتو بهت دادم تا کمتر گریه کنی عسلم...کنترل شش ماهگیت به این شرح بود:
وزن: ٧٩٥٠ قد: ٦٧ دورسر: ٥/٤٢
این روزا خیلی شیطون شدی و حسابی آواز میخونی و از خودت صداهای مختلف درمیاری...تازه جیغای بدی هم میکشی
وقتی رو شکمت غلت میزنی با کمک دستات سینت رو از رو زمین بلند میکنی و با فشار پاهات میخوای چهاردست و پا بشی...ایشالله به زودی چهار دست و پا برا مامان و بابایی را میفتی تو خونه...
به کمک من یا بابایی هم کمتر از یه دقیقه میتونی بشینی...خیلی خوشحالیم از بزرگ شدنت دخترم...آلرژیت هم خدا روشکر با پمادی که دکتر داد بهتر شده...
الان قطره استامینوفن دادم خوردی و راحت خوابیدی...ایشالله که اذیت نمیشی گلم...بازم میام برات مینویسم عزیزم...مواظب خودت باش عسل من و بابایی...