نگار ما يك سال و نيم شد...مباركه...هورااااااااا
سلام عسل مامان.سلام عشق مامان .....نميدوني اين روزا كه ميگذره هر روز داري شيرين تر و بازيگوش تر ميشي....روزي هزاربار خدا رو به خاطر داشتنت و سلامتيت شكر ميكنم...خدا ايشاله به همه اين نعمت شيرين و ستودني رو بده....آمين
دختركم اول از همه منو ببخش بخاطر مشغله ي زياد نتونستم زودتر بيام و برات بنويسم...بهار رو پشت سر گذاشتيم و همچنان صبح ها كه من و بابايي سر كاريم شما پيش عمه جون ميري و تا ظهر اونجايي...دست اين عمه ي مهربون درد نكنه...الان تقريبا هر كلمه اي رو ميخواي تكرار كني...اين كلمات رو جديدا ياد گرفتي و خيلي راحت ميگي:
ماشين-دوست(يعني دوست دارم)-امير محمد-باباجي(يعني باباجون)-مامان جي(يعني مامان جون)-دايي-عمو-نگين(دخترعموت)-عزيز(يعني عزيزم)-الام(سلام)-گبو(قبول باشه)و...
يكي دوتا شعر رو هم باهات تمرين ميكنم كلماتشو ميگي و من حسابي ذوق زده ميشم
عسلكم اوايل خرداد ماه يعني حدود يه ماه پيش يه دفعه بدون علامت به مدت سه شب تب بالايي كردي طوري كه به 39 تا 40 ميرسيد و فقط با شياف ديكلوفناك تبتو مياورديم پايين...سه بار برديمت دكتر و دكتر برات ازمايش ادرار نوشت گفت شايد خداي ناكرده عفونت ادراري گرفته باشي قرار بود نمونه بگيريم و بابايي ببره ازمايشگاه كه روز چهارم بدنت ريخت بيرون اول كنار گوشها و صورت و بعد هم بدنت...اما ديگه تبت قطع شد و دوباره كه برديمت دكتر گفت بيماريش ويروسيه و به نام "رزولا" و چون ريخته بيرون تا سه روز ديگه كاملا خوب ميشه و ديگه نيازي به آزمايش ادرار نيست...علت تبت هم همين ويروس بوده...خدا رو شكر كه خوب شدي و مشكل ديگه اي نبود...عكساش رو هم بعد برات ميذارم.
عزيزم تو اين ماه يك سال و نيمه شدي و واكسن 18 ماهگيت رو هم زديم كه خدا روشكر بااينكه اماده ي درد و تب بالات بودم اما راحت پشت سر گذاشتي و فقط يكم روز اول تب داشتي و دردش هم با قطره استامينوفن خوب شد...خداجون شكرت
كنترل 18 ماهگيت هم خوب بود خداروشكر....وزن 12:700 قد 85
عشق مامان و بابا شما الان دوازده تا دندون داري هشت تا جلو (چهارتا بالا و چهار تا پايين)و چهارتا كرسي...چهار تا دندون نيشت هنوز درنيومده كه ايشاله بدون اذيت در بياد...
فعلا برم باز ميام برات مينويسم...دختركم مواظب خودت باش....بوس بوس